امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
شب است و حسین است و شهر حجاز(حرکت امام حسین علیه السلام از مکه)

 

شب است و حسین است و شهر حجاز

دعا و مناجات و سوز و گداز

همه خواب و فرزند خیر البشر

دل شب چرا کرده عزم سفر؟

سرشک است در چشم دُردانه ها

به محمل نشستند ریحانه ها

جرس راست آهسته این زمزمه

کجا می رود یوسف فاطمه؟

عرق روی برگ گل یاس چیست

به وقت سفر اشگ عبّاس چیست

خدایا ندانم در این شام تار

کجا می رود ماه لیلای زار

کجا می روند این چنین با شتاب

سپهر و مه و انجم و آفتاب

چرا در دل شب مه انجمن

غریبانه بیرون رود از وطن

شب است و عزیز دل فاطمه

خداحافظی می کند با همه

خداحافظ ای شهر آل رسول

خداحافظ ای خاندان بتول

خداحافظ ای روضه ی مصطفی

خداحافظ ای شهر صدق و صفا

خداحافظ ای محفل پنج تن

خداحافظ ای جدّ والای من

خداحافظ ای خاتم الانبیا

به دیدار من روز غربت بیا

خداحافظ ای تربت فاطمه

گواه شب غربت فاطمه

خداحافظ ای مادر قد کمان

حلالم کن ای مادر مهربان

خداحافظ ای مام آل علی

مه مصطفی و هلال علی

خداحافظ ای پشت در بی پناه

ملاقات ما هر دو در قتلگاه

دل شب زخون دیده را تر کنم

خداحافظی با برادرم کنم

خداحافظ ای نجل زهرا حسن

غریب مدینه غریب وطن

خداحافظ ای با صفر همسفر

خداحافظ ای پاره پاره جگر

دل شب همه نینوایی شدیم

من و قاسمت کربلایی شدیم

برآیید از سینه ای آه ها

بسوزید از آهم ای چاه ها

بنالید ای نخل های حجاز

که ما زین سفر بر نگردیم باز

بریزید ای اشگها از دو عین

مدینه دگر می شود بی حسین

جوانان بنالید بر اکبرم

که جان می دهد تشنه لب در برم

بنالید بر شاخه ی یاس من

به اشگ من و دست عبّاس من

بگریید زنهای یثرب همه

سفر می کند دختر فاطمه

بسوزید با سوز و تاب و تبم

خداحافظی می کند زینبم

به پا در غمم بزم ماتم کنید

به من گریه با شعر «میثم» کنید