امروز سه شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
تا خاک توست دست به گوهر نمی زنم

 

تا خاک توست دست به گوهر نمی زنم

تا کوی توست سوی جنان پر نمی زنم

درهای آستان تو یک لحظه بسته نیست

جایی که گشوده بود در نمی زنم

من باد نیستم که زنم سر به هر دری

جز بر در سرای شما سر نمی زنم

حتّی اگر تو در نگشایی به روی من

جایی نمی روم، در دیگر نمی زنم

مادر مرا به مهر و ولای تو شیر داد

من پشت پا به فطرت مادر نمی زنم

تا از گلاب ذکر، نشویم دهان خویش

بوسه بر این مزار مطهّر نمی زنم

جاری بود زهر نفسم معجز مسیح

بیهوده دم زآل پیمبر نمی زنم

حتّی اگر به میکده ی جنّتم برند

جز کوثر ولای تو ساغر نمی زنم

گر باز شد به روی تو «میثم» هزار در

بر گو دری به جز در حیدر نمی زنم