امروز دوشنبه ، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
تبارک الله،(ترجمه زیارت جامعۀ کبیره)

 

تبارک الله، قلم! اعجاز کن

آنچه به تو وحی شد ابراز کن

معجزه کن وحی مجدّد بگو

باز هم از آل محمّد (ص) بگو

سکوت بشکن که منادی شوی

منادی امام هادی شوی

کلام خویش را جهانگیر کن

زیارت جامعه تفسیر کن

جامعه باغ گل دامان ماست

شناسنامۀ امامان ماست

جامعه یا سوره ی نور همه

دائرة المعارف أئمّه

چراغ نور مکتب أئمّه

مدح أئمّه از لب أئمّه

وحی مکرّر بنویس ای قلم

به نام داور بنویس ای قلم

بسم الله الرّحمان الرّحیم

خدای بخشنده، خدای کریم

ای به شما سلام آل احمد

مواضع رسالت محمّد (ص)

مرکز رفت و آمد ملائک

مهبط وحی کبریا یکایک

معدن رحمت و خزائن علم

خزانه ی علم و نهایت حلم

اصل کرم امام کلّ اُمم

رهبر خلق و اولیای نعم

حقیقت خوبان کلّ عالم

رکن نکویان جهان مسلّم

به بندگان ذات پروردگار

امام و رهبر و سیاست مدار

ارکان البِلاد ذات منّان

باب ایمان، امنای رحمان

سلاله های پاک انبیایید

منتخب رسل زابتدایید

عترتِ برگزیده ی محمّد (ص)

منتخب ذات خدای سرمد

ای به شما از سوی ذات خدا

رحمت و خیر و برکات خدا

سلام بر ائمّه ی هدایت

چراغ های نور بی نهایت

لوای نور بخش راه مردم

مشاغل عقل و پناه مردم

وارث انبیا به اوج کمال

نمونه های بارز ذوالجلال

دعوت حسنی حجج کبریا

به اهل دنیا و به اهل عقبی

ای به شما از سوی ذات خدا

رحمت و خیر و برکات خدا

بر همگان باد سلام و درود

از طرف خلق و خدای ودود

پایگه معرفت خدایی

مساکن رحمت کبریایی

معادن حکمت لایزالی

حافظ سرّ ذات ذوالجلالی

حامل مصحف خداوندگار

وصیّ انبیای حیّ دادار

ذرّیه ی پاک رسول خدا

رحمت حق سلام ما بر شما

سلام بر مبلّغین آگاه

راهنمای رهروان آگاه

همیشه پایدار حکم الله

والتّامیّن فی محبّة الله

مخلص، در پرستش الهی

که مظهرید و آمِرید و ناهی

عبد مکرّم که به قول و گفتار

سبقت نگرفته زپروردگار

بر همگان از سوی حیّ معبود

رحمت حق با برکات و درود

سلام ما سلام بی نهایت

به داعیان مکتب هدایت

به صاحبان مکتب ولایت

که کرده از دین خدا حمایت

هماره اهل ذکرِ ذات معبود

صاحب امر از سوی حیّ ودود

باقی و برگزیده کردگار

صندوق علم خداوندگار

حجّت حق صراط حق نور حق

برهانِ آشکار منشور حق

بر همگالن از سوی ذات خدا

رحمت و خیر و برکات خدا

نیست خدا به جز خدای مبین

چنان که خود دهد گواهی چنین

ملک،، اولوالعلم، بود خود گواه

که او عزیز است و حکیم و اله

محمّدش رسول و برگزیده

خدا پسندیده اش آفریده

اوست علی رغم همه مشرکین

هادی پیروز و نگهبان دین

شهادتم به لب بود از درون

اِنَّکُمُ الائمّةُ الرّشدون

مهدی و معصوم و گرامی به او

مقرّب و متّقی و راستگو

مکرّم و مطیع و برگزیده

قائم امر او به مشی و ایده

عامل حکم الله در امامت

فائز و رستگار از این کرامت

خدا به علم خویشان برگزید

برای علم غیب خود پسندید

زهی شما را که خداوندگار

کرده برای سرّ خود اختیار

منتخب حمایت او شدید

عزیز، با هدایت او شدید

عزیزتان خواند خدا پیش پیش

مخصوصتان کرد به برهان خویش

چراغ نور سرمدید آری

به روح او مؤیّدید آری

خدایتان که از ازل آفرید

برای جانشینیش پسندید

حجّت حق یاور دین، شمایید

نگاهبان راز کبریایید

خزاین علم خدای هستی

ودیعه داران خداپرستی

مترجم وحی خدا شمایید

ارکان توحیدی کبریایید

شما امام و پیشوای خلقثید

شما گواه حق برای خلقید

دلایل معبود بر عبادید

مراکز نور به هر بلاید

دلیل های روشن خدایید

بَریس زهر لغزش و هر خطایید

به لطف حق زفتنه ها ایمنید

پاک زآلودگیِ دامنید

طهارت و نور نشان شماست

آیه ی تطهیر به شان شماست

عظیم دانسته جلال حق را

کرامت و شأن و کمال حق را

به ذکر او گذشته لحظه ها تان

میثاق و حکم و طاعت و دعاتان

بوده هماره مخفیب و آشکار

دعوتتان به سوی پروردگار

کار شما نصیحت و دعوت است

موعظه ی زیبا و حکمت است

جان به ره رضای حق داده اید

به امر او مقاوم استاده اید

اَقَمتُم الصَّلوة شان شماست

آتیتم الزّکوة از آنِ شماست

شماست نمودید به امر اله

امر به هر ثواب و نهی از نگاه

نیافت ره در تنتان خستگی

جهاد کردید به شایستگی

دعوت ما به دین شعارتان بود

بیان واجبات کارتان بود

اقامه ی حدود حق نمودید

به نشرِ احکام زبان گشودید

نشر قوانین خدا داشتید

سنّت حکم او به پا داشتید

مقامتان گشت مقام رضا

شدید تسلیم خدا در قضا

زبان به تصدیق رسل گشودید

اقرار بر مقامتان نمودید

گریز از شما گریز از خداست

هر که شود یار شما با شماست

ملازمین خط تان را بقا

مقصّرین حقتان را فنا

حق که هماره گفتگوی شماست

هم از شما و هم به سویث شماست

حقیقت حقیقتید آری

وارث بر نبوّتید آری

رجعت پاکان جهان با شماست

روز جزا حسابشان با شماست

فصل خطاب ذات پررودگار

نزد شما هست و بود آشکار

نشانه های حق از آنِ شماست

آیاتش ورد زبان شماست

عزم خداست در شما مستقر

نورش در نزدذ شما جلوه گر

امر الهی است به سوی شما

برهانش به گفتگوی شما

دوستتان دوست حیّ ودود

دشمنتان دشمن ذات معبود

هر آنکسی که با شما گشت دوست

به حق که با ذات خدا گشت دوست

هر آنکسی که با شما دشمن است

نه با شما که با خدا دشمن است

هر که به دامان شما چنگ زد

به دامن وصل خدا چنگ زد

صراط مستقیم حق شمایید

گواه اعمال و کلام مایید

شما شهیدید به دار فنا

شما شفیعید به دارِ بقا

رحمت پیوسته ی حق شمایید

آیت مخزونه ی کبریایید

امانت محفوظ خدایید

همیشه باب امتحانِ مایید

شأن شما «وَ مَن اَتاکُم نَجاست»

هلاک شد کسی که دور از شماست

دعوتتان بود به سوی خدا

در ره حقّید همه رهنما

در همه احوال به او مؤنید

تسلیم امر خالق ذوالمنید

عمل به امر او نمودید و بس

راه به سوی او گشودید و بس

ارشادتان چراغ راه هدا

گفتارتان تمام، حکم خدا

دوستتان سعید گردید و پاک

دشمنتان هر آنکه شد، شد هلاک

کسیکه شد منکرتان خار شد

هر آنکه شد دور زیان کار شد

هر که تمسّک به شما جُست جَست

هر که پناه آورد از نار رَست

تصدیقان سلامت دین ماست

طریقتان چراغ آیین ماست

پیروی از شماست خلد نعیم

جدایی از شماست نار جحیم

هر که به گفتار شما منکر است

کلام اوست کفر و خود کافر است

هر آنکه رو نهد به جنگ شما

کافر و مشرک است نزد خدا

ردّ مقامتان کند هر کسی

مانَد در قعر جهنّم بسی

بدین مقامتان دهم گواهی

که بوده حکم ازل الهی

تا ابد الدّهر شما را مدام

جاری و جاودان بود این مقام

روح و سرشت و نورتان واحدند

هم زهمند و هم به هم شاهدند

وجودتان به عرش حق نور بود

عرش در این فروغ مستور بود

تا که خدا خود به وجود شما

کرد کرم، نهاد منّت به ما

به اذن او زقلب افلاکیان

زدید پا به چشم ما خاکیان

پای نهادید در آن خانه ها

که گشته مرتفع به امر خدا

نام خدا بر لبتان بود، بود

وقف شما شد صلوات و درود

وجود ما به نورتان پاک شد

زشتی افعال همه خاک شد

ما زازل بودیم تسلیم تان

فیض گرفتیم به تعلیم تان

شدیم معروف به تصدیق تان

اوج گرفتیم به توفیق تان

داد خدا مقام اعلایتان

منزلت و رتبه ی والایتان

شدید از مقرّبین فراتر

زانبیا و مرسلین فراتر

کس نرسد به اوج اجلالتان

پیش نیفتند زدنبالتان

به قربتان طمع نجوید کسی

فراترید از همه خوبان بسی

نبیّ و صدّیق و شهید و ملک

عالمِ و جاهل و دنی یک به یک

نه مؤمن صالحِ با آبرو

نه فاجر بد عملِ زشت خو

نه یاغیان، نه سرکشان نه شیطان

نه شهدای خلق در هر زمان

نیست مگر عارف اجلالتان

با خبر از عزّت و اقبالتان

دید شعاع نورتان را تمام

صدق مقاعد و ثبات مقام

شرافت و منزلت شما را

نزد خدا مرتبت شما را

نزد خدا قرب و مقامتان را

مقام خاص و احترامتان را

ای به فداتان پدر و مادرم

طایفه و تبار و سیم و زرم

گواه باشید به نزد خدا

که مؤمنم من به مقام شما

به دشمن کافرتان کافرم

به شأنتان بینا و مستبصرم

ضلالت از مخالفان شماست

دوستیم به دوستان شماست

به خیل دشمنانتان دشمنم

دشمنشان تا صف محشر منم

توافقم به سالمین شماست

جنگم، با محاربین شماست

آنچه که حق دانید حق بخوانم

باطل را باطلتان بدانم

همیشه من به حقّتان ع8ارفم

به فضلتان مُقرّم و واقفم

به دانش و علم شما عاملم

به پرده ی دین شما واصلم

معترف استم به تمام شما

مؤمنِ رجعت به مقام شما

تصدیق دارم رجعت شما را

منتظرم حکومت شما را

در انتظار دولت شمایم

گیرنده ی روایت شمایم

عمل به گفتار شما کرده ام

به سویتان پناه آورده ام

زیارت شما گواه من است

قبورتان پناهگاه من است

اگر شفاعت زخدا خواستم

من به وسیله ی شما خواستم

تقرّب من به خدای شماست

لیک به توفیق ولای شماست

حوائجی که از خدا خواستم

واسطه اید و از شما خواستم

در همه حال ارادتم پا به جاست

در همه کار، کار من با شماست

معتقدم به سرّ و اعلانتان

به ظاهر شما و پنهانتان

دست به دامان شما می زنم

به اوّل و آخرتان مؤمنم

در همه ی امور، خویشتن را

نهاده ام در اختیار شما

دلم بود به تحت فرمانتان

رأیم تابع شما خاندان

نصرت من بود برای شما

جانم بادا به فدای شما

تا رسد ایّام ورود شما

زنده شود دین به وجود شما

عدالت از شما بگیرد فراز

در این زمین قرار گیرید باز

منم هماره با شما با شما

غیر شما هرگز، تنها شما

هماره مؤمنم به دین شما

به اوّلین و آخرین شما

دست و دل از غیر شما شسته ام

برائت از غیر شما جسته ام

گشته ام از عنایت داوری

زجبت و طاغوت و شیاطین بَری

به حقّتان بَری زظالمینم

دشمن مارقین و جاحدینم

دگر زغاصبین میراثتان

به شک کننده ی شما خاندان

زهر که از شما گرفت انحراف

زهر که با شما بود در خلاف

زهر گروه و دسته غیر شما

زرهبرانِ به سقر رهنما

خدای پا به جای دارد مرا

تا دم رفتن به ولای شما

موفقم کند به تمکین تان

به دوستی و دین و آئین تان

شفاعت شما شود رزق من

به دوستیّتان شوم مؤتمن

دعوتتان شامل حالم شود

آثارتان خطّ کمالم شود

پیرو آیین ولایت شوم

به مکتب شما هدایت شوم

هماره محشور شوم با شما

تا لحظه ای رجعت تان به دنیا

به دولت شما مکلّف شوم

به یاری شما مشرّف شوم

به دورتان جهان مزیّن شود

چشم بشر دوباره روشن شود

ای به فداتان پدر و مادرم

طایفه و وجود و سیم و زرم

اراده ی خدا و عزم خدا

روز ازل شد به شما ابتدا

توجّه موحّدین خدا

روز ازل بوده به سوی شما

ثنایتان را نتوان گفت کس

نیست به کُنهِ مدحتان دسترس

ای حُجج ذات خدای جبّار

هادی ابرار و فروغ اخیار

هم به شما کرد خدا ابتدا

هم به شما ختم نماید خدا

نزول باران به ولای شماست

قوام آسمان برای شماست

به یُمنتان ذات خدای ودود

زنگ غم و غصّه زدل ها زدود

آنچه که نازل شده بر انبیا

هست سراسر همه نزد شما

خیل ملک کند دمادم نزول

به امر حق نزد شما و رسول

آنچه که داده ذات حق بر شما

به هیچکس نداده از ابتدا

اهل شرف نزد شما سر به زبر

هر متکبّرشود اینجا حقیر

تمام سرکشان که دشمن شدند

پیش جلالتان فروتن شدند

ذلیل گشتند حضور شما

روشن شد زمین به نور شما

موالیان همه رستگار

همرهتان سوی جنان رهسپار

شوند جمله هم نشین شما

خشم خدا به منکرین شما

ای به فداتان پدر و مادرم

طایفه و وجود و سیم و زرم

ای همه جا فراتر از فکرها

ذکر شما در همه ی ذکرها

درون اجساد بود جسم تان

میان اسماء بود اسم تان

جان شما در جانها دمادم

نفوستان بین نفوس عالم

آثارتان آثار را داده نور

قبورتان بود میان قبور

به که چه شیرین است نام شما

کرامت نفس و مقام شما

شأن شما عظیم و پیمان درست

کلامتان نور بود از نخست

امر شما رشد تولاّی من

وصیّت شماست تقوای من

فعل شما خیر فراوان بود

عادت تان همیشه احسان بود

شأن شما کرامت و صداقت

راستی و درستی و رفاقت

نکته به نکته قولتان حُکم و حَتم

رأی شما علم است و حلم است و حزم

این همه توصیف به شان شماست

«اِنَّ ذَکَرَ الخَیر» نشان شماست

خیر، همه بنیانش از شماست

آغاز و پایانش از شماست

ای به فداتان من و اُمّ و اَبم

چگونه وصفتان بود بر لبم

چگونه توصیف ثناتان کنم

حساب حسن ابتلاتان کنم

به خاطر شماست کز ابتدا

رهانده از ذلّت، ما را خدا

به خاطر شما، خدای ودود

غبار غصّه از دل ما زدود

به خاطر شما خدای کریم

رهانده ما را زهلاک و جحیم

ای به فداتان من و اُمّ و اَبم

مهر شما دین من و مکتبم

کمال یافت دین از شما

اصلاح شد فسادها از شما

ولایت شما تمام و رسول

تمام با مهر شما شد قبول

طاعتتان به گردن ماست دِین

مودّت شما بود فرض عین

ذات خداوند علیم و سمیع

داده شما را درجات رفیع

مقام محمود از آن شماست

به نزد لامکان، مکان شماست

جاه، عظیم و شأننتان بس کبیر

خوانده خدا به خلقتان دستگیر

پناه ما روز جزا شمایید

شفاعت مقبوله ی خدایید

یارب به آنچه یافت از تو نزول

معتقدیم ما به امر رسول

عنایتی تا به سرانجام ما

ثبت شود در شهدا نام ما

مباد یارب پس از این اعتراف

قلوب ما اف5تد در انحراف

به ما زنزد خویش رحمت ببار

که بخششت فزون بود از شمار

منزّه است خالقی کز نخست

هماره بوده وعده ی او درست

ای ولی ذات خداوندگار

بِین من و اوست گنه بی شمار

پاک نگردد گنهم بی گمان

جز به رضایت شما خاندان

به حقّ آن خالق جان آفرین

که خود شمایید به رازش امین

که از شما خواست به کار بشر

به امر او کنید دائنم نظر

نگاهتان به کلّ خلقتِ اوست

طاعتتان قرین طاعتِ اوست

بدان جلال و عزّت و آبرو

عفوِ گناه من بخواهید از او

منم اوامر شما را مطیع

مطیعتان هست خدا را مطیع

هر که سر از حکم شما تافته

به حق سر از حکم خدا تافته

حبّ خدا همان ولای شماست

بغض شما بغض خدای شماست

یارب اگر زآل پیغامبر

بود شفیعی به تو نزدیک تر

شفیع می خواندمشان بر درت

نیست از آنان به جهان بهترت

قسم به حقّشان که از پیش پیش

شمرده ای واجب از بهر خویش

مرا تو ای خالق پروردگار

زعارفان حقّشان ده قرار

که در صف حشر عنایت کنند

مرا هم از کرم شفاعت کنند

تو مهربان ترین مهربانان

مرا دمی جدا مکن از آنان

دم به دم از خالق حیّ ودود

به مصطفا و آلِ پاکش درود

سلامشان فزون زربّ جلیل

وَحَسبنا الله و نِعمَ الوکیل

بار خدا به اهل بیت رسول

ز«میثم» این عرض ادب کن قبول

مگر به نورشان هدایت شوم

«میثمِ» میثمِ ولایت شوم