امروز جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
تجلّی گاه رحمت بیت حیّ داوری کعبه

 

 

تجلّی گاه رحمت بیت حیّ داوری کعبه

مطاف اولیا تا صبح روز محشری کعبه

بهشت دل صفای جان هر پیغمبری کعبه

ولی امشب ز شب های دگر زیباتری کعبه

گهی جان می دهی بر تن گهی دل می بری کعبه

ببر دل ز آنکه امشب زادگاه حیدری کعبه

درونت گشته چون قلب محمّد (ص) منجلی امشب

همه دور تو می گردند و تو دور علی امشب

به عشق مرتضی ای کعبه امشب عشقبازی کن

علی از تو تو از یاران مولا دلنوازی کن

کنار صاحبت از کلّ هستی بی نیازی کن

ببال امشب به خود تا صبح محشر سرافرازی کن

ثنای شیر حق آغاز با صوت حجازی کن

حرم دورت بگردم از علی مهمان نوازی کن

یم اسرار حق را از صدف دُردانه پیدا شد

درون خانه امشب روی صاحب خانه پیدا شد

الا ای آسمان چشم بد از ماه تو دور امشب

رها کن ماه خود را و بگیر از کعبه نور امشب

بپوشان خاک پاک مکّه را از زلف حور امشب

قیامت کرده بیت کبریا از وجد و شور امشب

فلک مست نشاط است و زمین غرق سرور امشب

خدا با حسن مولا از حرم کرده ظهور امشب

ز اهل قبله دل برده به جسم کعبه جان داده

جمال خویش را در صورت مولا نشان داده

نسیم مکّه بوی عطر رضوان با خود آورده

طلوع صبح از ره یک جهان جان با خود آورده

امین وحی خطّ عفو و غفران با خود آورده

علی دست خدا فتح نمایان با خود آورده

شرف، عزّت، شجاعت، نور ایمان با خود  آورده

مگر بنت اسد از کعبه قرآن با خود آورده

ببال ای فاطمه بنت اسد امشب اسد زادی

تو در بیت احد مرآت الله الصّمد زادی

محمّد (ص) باز کن آغوش، جانت در برت آمد

وصّی و جانشین و یار و میر لشگرت آمد

تعالی الله مرآت جمال داورت آمد

لوای فتح بر بام فلک زن حیدرت آمد

علی فرمانده ی پیروز بدر و خیبرت آمد

امیرالمؤمنین ساقیّ حوض کوثرت آمد

برادر، ابن عم، داماد، یار تو است این مولود

نه یک کودک همه دار و ندار تو است این مولود

بتان کعبه امشب غرق توحیدند در کعبه

خدا را در جمال مرتضی دیدند در کعبه

به نور مهر او امشب درخشیدند در کعبه

ملایک حلّه های نور پوشیدند در کعبه

به دور شیر حق تا صبح گردیدند در کعبه

به رخسار علی چون لاله خندید در کعبه

صنم ها ذکر الله الصّمد خواندند با مولا

بتان در سجده افتادند و می گفتند یا مولا

علی جان مدح ذات خالق اکبر گوارایت

ولادت در حریم خالق داور گوارایت

پذیراّیی معبود از تو و مادرت گوارایت

تجلاّی حق از آئینة منظر گورارایت

سرود وحی در آغوش پیغمبر گوارایت

سلام حق سلام خلق تا محشر گوارایت

تو با صوت ملیحت روح را غرق تلاوت کن

تو پیش از وحی قرآن بهر پیغمبر تلاوت کن

تو مولود حرم ممدوح ذات حقتعالائی

تو بر ختم رسل جان و رسل را پیرو مولایی

تو بر هر مؤمنی از نفس مؤمن نیز اولایی

تو از اوج تفکّر برتری از مدح بالایی

تو آری تو، مراد و قبلۀ اهل تولاّیی

تو مولایی تو اولایی تو بالایی تو والایی

تو توحیدی تو ایمانی تو آغازی تو انجامی

تو حجّی تو جهادی تو تمام دین اسلامی

فلک بر خویش می بالد که دارد کوثری چون تو

ملک تا حشر می نازد که دارد رهبری چون تو

نبی تکبیر می گوید که دارد حیدری چون تو

مبارک باد زهرا را که دارد همسری چون تو

گوارا باد قرآن را که دارد داوری چون تو

رسد بر ساحل آن کشتی که دارد لنگری چون تو

تو حق را اصل و میزانی تو جسم شرع را جانی

تو تهلیل تو تکبیری تو قرآنی تو فرقانی

من از آغاز تا پایان علی گفتم علی گویم

چه در پیدا چه در پنهان علی گفتم علی گویم

چه در ساحل چه در طوفان علی گفتم علی گویم

به هر مذهب به هر عنوان علی گفتم علی گویم

به هر عهد و به هر پیمان علی گفتم علی گویم

چه در جنّت چه در نیران علی گفتم علی گویم

علی گفتار شیرینم علی قرآن علی دینم

علی چشم خدا بینم علی اسلام و آیینم

لب از آغاز وا کردم به عشق ساقی کوثر

دو عالم را رها کردم به عشق ساقی کوثر

نیایش با خدا کردم به عشق ساقی کوثر

دعا خواندم دعا کردم به عشق ساقی کوثر

حرم رفتم صفا کردم به عشق ساقی کوثر

سرو جان را فدا کردم به عشق ساقی کوثر

کیم من «میثم» اویم ثناخوان با دم اویم

به جز مدحش نمی خوانم به جز ذکرش نمی گویم