امروز سه شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
زهی به رأفت و لطف و عنایت و کرمت

 

زهی به رأفت و لطف و عنایت و کرمت

که بر روی همه باز است روز و شب حرمت

کرم به بین که غم ما به روی شانه ی توست

به جای آنکه بسوزیم ما به یاد غمت

تو آن رئوفی که می کشد خجلت

نه دوست، دشمن تو از زیادی کرمت

بر آستان تو صورت نهم به امّیدی

که وقت مرگ بود روی دیده ام قدمت

به جای آنکه برونم کنی قبولم کن

دهم به مادر پهلو شکسته ات قسمت

مصائب تو فزون تر بود زگریه ی ما

قسم به خون دلت اشگ عالم است کمت

تو پاره ی تن پیغمبر خدا بودی

روا نبود به جان آید این همه ستمت

هزار حیف که مأمون چو شمع آبت کرد

به جای آنکه شمارد عزیز و محترمت

تو همچو فاطمه مرگ از خدا طلب کردی

فدای سوز دل و اشگ و آه دم به دمت

هماره شیعه بگرید به یاد غربت تو

در انتظار ظهور عزیز منتقمت

بگیر از کرم و لطف دست «میثم» را

قسم به جان جواد الائمّه می دهمت