امروز جمعه ، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ز تیر و نیزه و خنجر بر این بدن چه رسیده

 

 

 

 

ز تیر و نیزه و خنجر بر این بدن چه رسیده

 

هزار قاتل و یک جسم پاره‌پاره که دیده

 

سرشک سرخ مرا در عزای تو همه دیدند

 

صدای نالۀ قلب مرا کسی نشنیده

 

صدای یا ابتای تو را همین که شنیدم

 

کنار سرو قدت آمدم خمیده خمیده

 

سرت ز بارش سنگ جفا شکسته‌شکسته

 

تنت ز ضربۀ شمشیرها بریده بریده

 

خدا جدا کند آن دست را که ز بیداد

 

مرا به خاک نشانده تو را به خاک کشیده

 

کدام قاتل، فرق تو را شکافته از تیغ

 

کدام ظالم، با نیزه پهلوی تو دریده

 

دو چشم خود بگشا از هم ای عزیز دل من

 

ببین چگونه ز داغ تو رنگ عمه پریده

 

دو طفل عمه فدا شد، برون ز خیمه نیامد

 

کنار نعش تو شیون‌کنان ز خیمه دویده

 

یکی نگفت به این قوم، میوۀ دل بابا

 

کسی به خنجر و شمشیر و تیر میوه نچیده

 

قبول درگه ما باد آه و نالۀ «میثم»

 

که سوز سینۀ ما را به اشک دیده خریده