امروز دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
زینب! مبـاد شکـوه ز بـی‌مادری کنی

 

 

زینب! مبـاد شکـوه ز بـی‌مادری کنی 
آمـاده بـاش تـا کــه پدرپروری کنی 
با مرگ من چو روز علی تیره می‌شود 
بایـد بـر او بسـوزی و روشنگری کنی 
آنسـان که مادرت به نبی مادری کند 
بایـد تــو از بـرای علـی مادری کنی 
من دیده‌ام زبان علی در دهان توست 
بایـد تـو بـا زبـان علی، حیدری کنی 
مـن کوثـر محمّـد و تو کوثر علی! 
آری تـو را سـزد کـه بـر او کوثری کنی 
مگذار تا حسین روَد تشنه لب به خواب 
بیـدار بـاش تـا کـه بر او ساغـری کنی 

از قتلگه گرفته الـی مجلس یزیـدT 
بایــد تــو بـر حسیـن، پیام‌آوری کنی 
من پای کرسی سخنت می‌کنم جلوس 
وقتی به شهر شام، سخـن‌گستری کنی 
فریــادزن، خــروش برآور، سخن بگو! 
آنسـان کـه از رسـول خدا دلبری کنی 
«میثم» بگیر درس ولایت ز فاطمه" 
خواهـی اگــر بـرای علی شاعری کنی 
 

غلامرضا سازگار